شهید حسن قاسمی
يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۰۳ ب.ظ
موعد دیدار با خانواده شهید
قاسم آباد
حسن قاسمی دانا نام پدر: محمد تاریخ تولد: 63/6/2 تاریخ شهادت: 93/2/19
محل شهادت: سوریه گلزار: باغ دوم خواجه ربیع
پای صحبت های مادر و برادر شهید:
4تا برادر بودن . حسن پسردوم بود. 30 سالش بود هنوز ازدواج نکرده بود. دختری میخواست: ولایی و مذهبی و محجبه و ساده زیست . چند جا خواستگاری رفتن اما انگار قسمت نبود..
خیلی حضرت زهرایی بود... تومجالس تااسم این بانو رو میشنید چنان بر سر و صورتش میزد که ما می ترسیدیم الان صورتش کنده بشه!
8 سال شبهای جمعه هیأت و بعدحرمش ترک نشد!
صفت بارز و قابل ستایشی که حسن داشت این بود که او واقعا خستگی ناپذیر بود!
با هرکس بحث می کردخیلی خوب و مستدل می تونست انقلاب و ولایت رو جا بندازه .
با همه قشرآدم های خوب و بد رفیق میشد .
همه عرق خورها و مزاحم نوامیس مردم و همه بچه هیئتی ها و مذهبی ها دوست حسن بودن.
یه شب بعد حرم رفت 14 تا کتاب در حرمت شراب خرید و داد به رفقاش وگفت خواهش میکنم اینارو مطالعه کنید . یکی ازدوستاش همونجا جلو چشم حسن کتابو پاره کرد . حسن گفت اشکال نداره دوباره میخرم. شب شهادت حضرت زهراسلام الله علیها رفت و یه کتاب دیگه براش خرید و داد دستش .
حسن هرقدر برای انقلاب و ولایت کارمی کرد، خسته نمی شد . حتی گاهی اتفاق می افتاد که بعضی از بزرگترها و بسیجی ها میومدن کارتشونو مینداختن جلو حسن و با ناراحتی می گفتن اگه تو بسیجیی پس ماچی ایم؟!
هیچ وقت برخورد قهری با کسی نمی کرد!
از گوشه کنایه های دیگران خسته و ناراحت نمی شد و از کارهاش و هیئتش دست نمی کشید .
حتی در ماه رمضون باتمام خستگی و عطشی که سرکار بهش دست می داد اما تو گرما و سرما موتورشو سوار میشد و از قاسم آباد میومد خیابون شیرودی هیات !
یه روز دیدم همه وسایلها و لباساشو آماده گذاشت بیرون کمدش . 20 روز این لباسا و تجهیزات و وسایلا و پوتینش آماده بود تا اینکه اعزام شد به سوریه . می گفت ما همیشه باید آماده باشیم !
کلا 25 روز سوریه بود و در این مدت کوتاه شده بود فرمانده تک تیراندازها و همه رزمنده ها وابستش شده بودن! وقتی به شهادت رسید و بدن مطهرشو آوردن ایران
مشهد رفتم بالا سر تابوتش همین که پارچه رو کنار زدم دیدم سرشو نبردین چنان خوشحال شدم که بلند خندیدم!
یکی از دوستاش خوابشو می بینه می پرسه حسن تو که مث ما بودی !؟ چی شد شهید شدی؟!! حسن میگه چون شبهای جمعه حرمم ترک نشد !
۹۴/۰۱/۲۳