شهید قاسم شجاعی
موعد دیدار با خانواده شهید
94/8/7
مشهد خ علیمردانی
قاسم شجاعی نام پدر: عبدالمجید تاریخ تولد: 40/2/8 تاریخ شهادت: 93/1/22
محل شهادت: سوریه
همسر شهید کم حرف می زندمادر چند شهید مدافع حرم دیگر هم آمده اند
سخنران اقای مختاری
مداح اقای بامشکی با نوای دلسوز همیشگی
آقای افتخاری رزمنده دوران دفاع مقدس که از روز دوم جنگ راهی جبهه ها شده پس از آن در مدارس به فعالیت خود ادامه داده و اکنون یک فعال فرهنگی است
ایشان پس از بیان فروع دین ( نماز و روزه، زکات و خمس، امر به معروف و نهی از منکر، حج و جهاد، تولی وتبری) به نقل از خاطرات شخصی خود در احیای این فروع در حال فراموشی پرداختند:
خاطره ای از پرداخت خمس
سال ها پیش برای یک نفر کمک مالی می بردیم. یک بار از خانمش پرسیدم شوهرت نماز نمیخونه که انقدر دچار فقرید؟ گفت نه گفتم دزدی میکنه؟ گفت نه گفتم حساب سال داره؟ گفت پولمون کجا بود
گفتم حساب سال باز کنید شاید مشکلتون حل شه
هیچی در منزل نداشتن رفتم آشپزخونه یه مقدار مواد غذایی بود حساب کردیم مثلا خمسش شد 2000 تومان همونم نداشتن بدن من بهشون قرض دادم و براشون حساب باز کردیم
یک ماه بعد کار پیدا کرد سه ماه بعد بیمه شد چند ماه بعد یک خونه کوچیک خرید الان یک خونه سه طبقه داره و هر سال میاد پیش ما حساب خمسشو میده
خاطره ای از امر به معروف
مسجد بودم دوتا بچه ابتدایی آخر مسجد شلوغ می کردن بعد نماز مغرب یه مسئولی بلند شد رفت شونه هاشونو گرفت انداختشون بیرون
من دویدم یطوری رفتم که از جلوشون در اومدم، چند تا شکلات جلوشون گرفتم برداشتن بعد گفتم من نیت کردم دو نفرو با خودم ببرم مسجد شما میاین
چون شکلاتو گرفته بودن تو رودربایسی اومدن
یکی این طرفم یکی اون طرف نماز خوندیم
بعد نماز گفتم شما دوستی هم دارید
گفتن چهار پنج تا هستن ولی دزدن وقتی میریم مدرسه یکیشون میره سر سوپری رو گرم میکنه اون یکی دوتا شیر میدزده برگشتن از مدرسه هم همینطور روزی چهار تا شیر دزدی میخورن
گفتم بیارینشون
فرداش که همه اومدن گفتم میخواین یک تیم فوتبال تشکیل بدیم
از خدا خواسته قبول کردن
-شرطش اینه که امشب برید خونه فکر کنید تا حالا چند بار بی آرتی سوار شدم یادتون رفته من کارت بزنید چند بار مامانتون فرستادتون شیر بخرید یادتون رفته پولشو بدید ...
بیارید من حساب کنم که بدون دِین تیم فوتبال تشکیل بدیم
رفتند کاغذ آوردن مثلا من 37 تا شیر از مغازه عباس آقا گرفتم یادم رفته پولشو بدم ( هنوز کاغذاشو دارم)
خلاصه دینشونو دادم برا هر کدومشون یک جفت کفش ورزشی گرفتم و هنوزم تیم فوتبالشونو دارن