شهید سید حسین حسینی
موعد دیدار با خانواده شهید
95/2/30
مشهد میدان عسکریه خیابان علامه طباطبایی
سیدحسین حسینی نام پدر: سیدحیدر تاریخ تولد: 45/1/1 تاریخ شهادت: 92/5/30
محل شهادت: ریف دمشق گلزار: بهشت رضا مشهد
سخنران: حجة الاسلام ندایی
مداح: آقای بامشکی
متولد1345 شهادت1392،ریف دمشق-سوریه فرمانده حفاظت اطلاعات، معاون اول وجانشین ابوحامد،تیپ فاطمیون پیشنهاددهنده نام گذارى تیپ هاى مدافعان حرم؛ فاطمیون؛افغانستانى ها حیدریون؛عراقى هاوعلویون؛علوى هاى سورى ☆☆☆ سیدحسین خیلى خوش اخلاق بودواصلاهیچ وقت نمى گفت درسوریه چه کارمى کنه همیشه مى گفت من خیلى ازمنطقه دورم ودربهدارى کارمى کنم درجنگ ایران وعراق ما6-7ماه عقدبودیم ایشون رفتن اهواز بجنگن وبعد5سال نشدرفتن افغانستان،30سال درحال دفاع بودن بعدشهادتش دوستاش زیادمیومدن خونمون اونجافهمیدیم چکاره بودن وبعدعملیات منطقه رو بررسى مى کردن،ازمجروح هاسرکشى مى کردن همیشه مى گفت اگه من نرم کى بره! هیچ وقت به دخترهادرباره حجاب تذکرنمى دادفقط مى گفت هرچى مامانتون میگه همونه! مى گفت اگه چادرسرکنى چقدرخوشگل* میشى،چادریاروسرى یامانتوهدیه مى دادومى گفت بهترین چادر*وبراشون بخر خیلى آقارودوست داشت ودوست داشت ببیندشون چون امام روهم دیده بود 8نوروزرفتیم دیداررهبرى وایشون قرآنى به ماهدیه دادن،آقارودیدیم خیلى آروم شدیم همه غم وغصه هافراموشم شدفقط دوست داشتم ایشون صحبت کنن،خیلى ساده وصمیمى بودن وصیت نامه اش خیلى ساده ست به بچه هاگفته حجابتون رورعایت کنید 1پسرو2دختردارم،به پسرم مى گفت اول خدابعدمامانت!پسرم هم همیشه براى رفتن به سوریه اجازه مى گیره هروقت ناراحت باشم زودخوابشومى بینم،یکبارخوابشودیدم گفت بچه هابراى تو هستن هرکاردوست دارى بکن" ولى آسون بگیرخیلى سخت نگیرتاخداهم برات آسون بگیره! " وقتى میومدمرخصى خیلى به بچه هااهمیت مى دادبه منم مى گفت بچه هاروباخودت ببرروضه ومسجدو.. هر3ماه 10-15روزمیومدمرخصى بیشترشومى رفتیم خونه قوم وخویش وفامیل ها،سرزدن خیاط بودن،وقتى ثبت نام کردبه من نگفت، قبل سوریه رفتنش بارآخر خیلى مریض شدن مى گفت بیاراضى شوشهیدبشم توبسترنمیرم،این دفعه که ازسوریه بیام دیگه نمیرم،منم راضى شدم! شب جمعه خواب دیدم زخمى شده وسروصورتش سیاهه گفت من زخمى شدم،نگاه کردم دیدم راه می رفت ولى پانداشت! صبح شب عملیات باشهیدکلانى رفتن دیدن مجروح هاوسرکشى منطقه که جلوى پاش خمپاره زدن وپاش ازبالاى ران قطع شده بودوبه آرزوش رسید❤️❤️ ☆☆☆ دخترشهید؛ پدرم به دین وایمان خیلى اهمیت مى داد،ماروبراى نمازوروزه تشویق مى کرد،ماه رمضون تاسحربیداربودیم میبردمون مسجدو پارک ودورزدن پدرم نفراولی بوده که اعلام آمادگى براى اعزام کرده.
