شهید سید محمدحسین ملایی
پنجشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۶ ب.ظ
وعده دیدار با خانواده شهید
95/9/11
مشهد خ عبدالمطلب
سید محمد حسین ملایی نام پدر: تاریخ تولد: 61/5/8 تاریخ شهادت: 84/4
عملیات: درگیری با اشرار محل شهادت: ایرانشهر گلزار: شهدای بیرجند
پای صحبت های پدر شهید:
منزل ما بیرجنده و در زمان جنگ همرزم شهدا بودم و پس از جنگ برای شهدا کار می کنیم
پسرم تحصیلاتش تا دیپلم را در بیرجند گذراند مدت کمی هم حوزه علمیه رفت
بعدش هم رفت سربازی قرارگاه قدس زاهدان
بعد سربازی 18 ماه رفت فنی حرفه ای در زاهدان که کار یاد بگیره ولی بعدش وارد بسیج شد
بعنوان عبادت لباس بسیج پوشید در 8 خرداد 84 خودش را به بسیج معرفی کرد و یک ماه بعدش در درگیری در ایرانشهر شهید شد
درگیری بین اشرار و بچه های اطلاعات بوده و اینها یک گروه از بسیج بعنوان پشتیبان میرن فرماندهشان می گفت وقتی رسیدن به این ها گفتم درگیر نشید تا خونه ای سنگری پیدا کنم تا بسادگی خودمون رو به کشتن ندیم یک دفعه دیدیم از طرف مسجدی که اونجا بود به سمت بچه ها تیراندازی میشه
محمد حسین راننده ماشین تیربار بود و دو نفر هم پشت تیربار بودن
با تیراندازیی که از طرف مسجد میشه دو تا بچه های پشت تیربار شهید میشن
محمد حسین بلافاصله و بدون دستور فرمان ماشین رو رها می کنه میاد پشت تیربار به سمت مسجد شلیک کنه ولی تو خونه های پشت سر هم اشرار کمین کرده بودن و از پشت بهش شلیک می کنن هفتاد تیر میاد و 12 تا از بچه ها اونجا شهید میشن
وصیت نامه نداشت اما صددرصد زندگیش خاطره بود
از روز تولدش که صلاة ظهر جمعه بود و تطهیر بدنیا اومد
همون شب تولدش همسایمون که فامیل سردار شهید ناصری بود در خواب شهید ناصری رو دیده بود که گفته بود دیشب جانشین خودم رو فرستادم
در دوران دفاع مقدس دایی محمد شهید شد اون زمان خودم هم جبهه می رفتم
نوروز سال 60 امام فرموده بود عید ما روزیه که از ظلم آثاری نباشه ولی من به برادرخانمم عید رو تبریک گفته بودم یک نامه سه صفحه ای برام نوشت پر نصایح اخلاقی که شرمنده شدم از تبریک گفتنم
پسرخاله محمد شهید میری هم روحانی بود و در دفاع مقدس جاویدالاثر شد
پدر و مادرش راضی نبودن بره جبهه برای همین بی خبر رفت یکبار که برگشت گفتم شما که والدینت راضی نیستن بهتر نیست بمونی گفت شما که رفتی جبهه و اوضاع رو دیدی دیگه چرا این حرفو میزنی
پدر و مادر به منزله چشم آدمن ولی امام به منزله قلب آدم بدون چشم میشه زندگی کرد ولی بدون قلب نه
گفت ما زمان امام حسین نبودیم ندای هل من ناصرشو پاسخ بدیم الان فرمان امام همون فرمان امام حسینه
یک ترکش رفته بود تو دستش گفتم برو درمونش کن گفت نمیخوام که بمونم میخوام برگردم جبهه
رفت و بعد 17 سال روحش رو تشییع کردن
۹۵/۰۹/۱۱