
موعد دیدار با خانواده شهید
97/9/8
مشهد عبادی 79
ماجد ریاحی (ابوعلی) نام پدر: محمد
تاریخ تولد: 1313 عراق تاریخ شهادت: 1373/11/22
گلزار: روستای جاغرق از توابع مشهد
سخنران : حجة الاسلام جاوید
مداح: سیدمرتضی بامشکی
پای صحبت های همسر شهید:
همسرم از مجاهدین عراقی بود و از عراق به ایران اومده بود و عضو سپاه بدر شده بود ، حدود ۵ سال از خدمتش گذشته بود وموقعی که به خواستگاری من اومد۳۵ ساله بودند ،
من هم جواب مثبت دادم و باهم ازدواج کردیم ، ما حدود ۴ ماه ونیم باهم زندگی کردیم در این مدت 20 روز جاغرق بود و 30 تا 45 روز می رفت مأموریت
خیلی دوست داشت بچه داشته باشد وقتی به شهادت رسید نمی دانست که صاحب فرزند شده است ،
پسرم بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد و الان که بزرگ شده با دخترعموش ازدواج کرده، دخترعموش اهل عراقه ولی آمده ایران
شهید سه تا برادر داشت که همه درس خوانده اند، خودش هم درسش خیلی خوب بود از ترس اینکه بهش آسیبی نزنند کارنامه هاش رو می سوزوندند
ایشان درماموریتی که سال ۷۳ به بصره داشتند در درگیری بانیروهای عراقی به شهادت رسید و پیکر مطهرش در روستای جاغرق به خاک سپرده شد
از خصوصیات ایشان اینکه به اسراف حساس بود ، مثلا میگفت غذا زیاد درست نکنید و اگر سرسفره غذای بچه ها زیاد بود غذای خودش را نمیخورد و با بچه ها شریک میشد تا غذای اضافی دورریخته نشود ...
بچه ها را خیلی دوست داشت و علاقه داشت با آنها عکس بگیرد...
سربه زیر و اهل ذکر بود ...
الان هم بعضی به مزار پاکش ارادت دارند و خود من هم برای رفع حوائجم به او متوسل میشوم
خانوادش از بعد مرگ صدام هر سال میان سر مزارش
پای منبر سخنران:
پیامبر خدا (ص) فرمودند:« أنا و علی ابوا هذه الامة : من و علی دو پدر این امتیم » و خداوند در قرآن میفرماید: « و ما ارسلناک رحمة للعالمین : ما تو را نفرستادیم جز اینکه رحمت برای عالمین هستی» ؛ نه عالم ، نه رحمت برای مسلمانان، بلکه "عالمین" که نقل است تا بینهایت عالم وجود دارد ؛ لذا پیامبر خدا رحمت است هم برای عالم مادی که همین دنیاست و هم عوالم مجرد...
یکی از بارزترین موارد رحمت پیامبر، دلسوزی ایشان برای هدایت بشر است و نه فقط هدایت اقوامش یا شیعیان یا مسلمانان ... بلکه هدایت تمام بشریت برای ایشان مهم است که او رحمة للعالمین است...
فرض کنید مادری می بیند بچه اش در آتش می سوزد و کاری هم از دستش برنمی آید ، او چه حالی دارد؟ پدر هم همینطور ... حال پیامبر خدا هم می بینند که امتشان با اعمالشان در آتش هستند و کاری هم از دستشان بر نمی آید لذا به خودشان سخت می گرفتند و در نمازشبشان اینقدر به تلاوت قرآن می پرداختن که پاهای مبارکشان خسته می شد ... بطوریکه خداوند در قرآن خطاب به ایشان می فرماید: « طه ، ما انزلنا علیکَ القرآنَ لِتَشْقیٰ : ای پیامبر( طه) ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که بر خودت سخت بگیری » ... و نقل است که ایشان بیشتر استغفارشان برای امتشان بوده است و در روزقیامت که همگان به فکر خویشند ، ایشان می گویند: امتّی امتّی امتّی ... اینها نمونه هایی از رحمت پیامبر خداست و حال آنکه رحمت پروردگار نسبت به بندگانش بسیار بیشتر است ؛ در حدیث قدسی آمده است که اگر بندگان من که از من روگردانده اند ، می دانستد که چقدر مشتاق بازگشتشان هستم ، از شوق آن جان می سپردند...
در روایات دو تشبیه در این زمینه نقل شده است: فرض کنید در بیابانی گم شده اید که نه آب و غذاییست نه راهنمایی نه وسیله ی حمل و نقلی و ناگاه کسی پیدا میشود که به شما آب و غذا می دهد و شما را راهنمایی می کند، چقدر شما خوشحال می شوید ؛ یا اینکه خانمی که بچه دار نمیشده است ، در کهولت سن متوجه می شود که صاحب فرزند شده است ، چقدر خوشحال می شود ، خداوند هم خوشحالیش اینگونه است و بلکه خیلی بیشتر...
حال که انسان با این همه رحمت و مهربانی مواجه هست ، خوبست که همه ی همتش رو کردن بسوی خدا باشد و باب گناه را بر خودش ببندد( صغیره و کبیره) ، نگوید که فلان گناه من صغیره بود که همین خودش اعظم گناهان است و از خداوند هم در این زمینه کمک و یاری بطلبد