شهید محسن خسروی
موعد دیدار با خانواده شهید
98/8/30
مشهد
سخنران:
مداح:
محسن فرزند یکی مونده به آخر بود.
سال تحصیلی درس میخوند و سه ماه تعطیلی میرفت بازار رضا مشغول جوراب بافی میشد. کلاس هشتم بود!
در جلسات بسیج شرکت میکرد، سر بچهها رو اصلاح میکرد، نگهبانی شب انجام میداد و...
تازه 16ساله شده بود. 3برادر بزرگ محسن جبهه بودند و پدرشون میگفت محسن جبهه نره.
اما محسن خیلی عشق رفتن داشت همیشه نوار آهنگران گوش میدادوبیشترهوایی میشد .
شناسنامه شو دستکاری کرد تونست اعزام بشه .
وصیت نامه شو نوشت داد دست پسرعموش و رفت نقَده کردستان تیپ امام رضا علیه السلام گردان قمر بنی هاشم.
یکبار بلیط گرفته بود بیاد مشهد که بهش خبر میرسه امشب عملیات دارن ومحسن هم در اون عملیات شرکت میکنه وتیر به سینه اش اصابت میکنه...
قبل از عملیات غسل شهادت کرده بود و نماز مغرب و عشاء خونده بود .
وصیت نامه اش نوشته بود؛
مادر گریه نکنید. به انقلاب احترام بگذارید وحفظ کنید. ما راهی که رفتیم واسه شما رفتیم.
(مااون زمان بنایی داشتیم) نوشته بود که شما خانه دنیایی بسازید من هم برای شما خانه آخرتی می سازم!
(بچه ام خیلی کوچیک وشیرین زبون بود...)
حضرت آقا سال 85به منزل ماتشریف آوردندو قرآن هدیه دادند...