قاصدک گمنام

قاصدک گمنام

قاصدک گمنام

قاصدک گمنام

شهید مدافع حرم حسن رحیمی

پنجشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۸، ۰۶:۱۸ ق.ظ

 

موعد دیدار با خانواده شهید

98/9/14

مشهد خ شهید آوینی

 

حسن رحیمی  نام پدر: محمدعیسی     نام مادر: لیلا

تاریخ تولد : 1378/1/4   محل تولد: قم

تاریخ شهادت: 94/10/3 حلب سوریه       گلزار: بهشت رضا مشهد بلوک30

 

مداح: برادر باباخانی

 

پای صحبت های مادر و خواهر شهید:

8بچه دارم وحسن آقافرزندسومم بود
ماافغانستان بودیم که مادربزرگش زنگ زدگفت حسن رفته سوریه!

سری اول تهران خونه عمه ش بودکه زنگ زدگفت:
 دوباره میخوام برم!
گفتم توکوچکی نرو!
گفت :نه این سری برم بعدمیام افغانستان خیلی اصرارکردوحلالیت می طلبید من گفتم توکه گناهی نداری !
بالاخره بهش اجازه دادم ،تازه به سن تکلیف رسیده بود!

سری دوم ده باربیشترزنگ زد ومی گفت: خوبی بدی دیدید ببخشید
وازهمگی خداحافظی‌کردو در فرودگاهم تماس گرفت وده روز درسوریه بود ودرحلب درسن۱۶ سالگی شهیدشد...


به سن تکلیف که رسید تازه نمازش رو یادش دادیم.
 یک بار بعد شهادتش خواب دیدم نمدونم کدوم سوره رومیخوند
گفتم توکه بلدنبودی!
گفت مادر«همه سوره ها»روبلدم!

باباش افغانستان سرکوره کارمی کرد هم ازمدرسه میومد کیفش رومی گذاشت وبدو می رفت کمک پدرش

هرات که زندگی می کردیم دو تازیارتگاه نزدیک مون بود واونجاسریع کتاب قرآن یازیارت عاشورارو میرفت میاوردبخونیم خودش هنوز سوادنداشت..

ودرجلسات روضه خوانی ومداحی همیشه شرکت می کرد

خواهرشهید؛
من دوسال ازحسن اقابزرگترم.
حسن خیلی غیرتی بودو اگرمهمون مرد غریبه بود خودش پذیرایی می کرد
وبه مااجازه پذیرایی نمی داد!
 
توکارکردن عالی بود
 اگرچیزی ازش میخواستی بهونه نمی آورد وانجام می داد
درمحرم، شهادت ائمه و..هیأت های مذهبی روخیلی دنبال می کرد وحتمامی رفت مسجد من روهم می برد..

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۹/۱۴
قاصدک گمنام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی