شهید مجتبی حسن زاده

موعد دیدار با خانواده شهید

96/9/9

مشهد خ مطهری جنوبی

مجتبی (امیر) حسن زاده    نام پدر: علی اصغر  نام مادر: بی بی عذرا غفوریان قهرمان

تاریخ تولد: 41/8/15     تاریخ شهادت: 1361/5/2

عملیات: رمضان    گلزار: بهشت رضا مشهد

قرائت نهج البلاغه حکمت 76 تا 126
مداح: برادر بامشکی

پای صحبت های مادر و خواهر شهید:
12 تا بچه داشتم
9 پسر و 5 دختر
الان حدود 60 نفریم و هر دو هفته جلسه قرآن خانوادگی داریم
مجتبی اسم شناسنامه ایش بود ثبت احوال قبول نکرد امیر بزاریم ولی امیر صداش می کردیم
امیر پسر اول بود از اول جنگ بسیجی بود در مسجدالزهرا فعالیت می کرد
سال آخر دبیرستان بود رفت کردستان 25 روز بعد آمد رفت اهواز
دفعه سوم نیمه شعبان رفت شلمچه پادگان زید که دیگه مفقود شد و برنگشت
گفتن پاش تیر خورده
13 سال بعد همان ماه رمضان آوردنش
گفتن شب عملیات فرمانده دسته بوده
این جور بچه ها خیلی خوبن البته همه بچه ها خوبن ولی امیر جور دیگه بود
از راه می آمد می رفت حیاط می شست کمک می کرد
خیلی خون گرم و مهربان بود
هرچی من و پدرش می گفتیم می گفت چشم
حقوق هم از سپاه نمی گرفت می گفت جنگه باید کمک کنیم
زمانی که استخوان هاش رو آوردن سر نداشت یک ساک همراهش بود داخلش دو تیکه لباس وصیت نامه و یک دوربین بود که از شهدا و عراقیا عکس گرفته بود
در وصیت نامش تعریف کرده بود از امام و از آقای خامنه ای و سفارش کرده بود به دعای کمیل و توسل و زیارت عاشورا
تا مدت ها مسجد الزهرا خانواده شهدا مراسم دعای توسل داشتن ولی الان خیلی وقته که نیست گمونم خانواده ها پیر شدن یا فوت شدن
چند سال پیش یک آقایی آمد گفت از طرف رادیوه وصیت نامه و عکس هایی که شهید گرفته بود و همه چی رو برداشت برد گفت کپی می کنن یک پرونده برامون بر می گردونن ولی دیگه نه خبری از اصل عکس ها و وصیت نامه بچم شد نه از کپیش. چند بار هم گشتیم دیگه پیداشون نکردیم
اوایل زیاد خوابشو می دیدم الان نه
زمانی که استخوان هاش رو آوردن یک پلاک بی زنجیر هم بود ولی باز هم شک داشتم
خواب دیدم در یک زمین سبز بزرگ یک پنجره بود که ازش نور می تابید صدایی آمد شک نکن
منم قبول کردم