شهید رضا مهرابی نژاد

موعد دیدار با خانواده شهید

98/1/29

مشهد شهرک ابوذر

رضا مهرابی نژاد  بابکی      تاریخ تولد: 1337        تاریخ شهادت: 1362

محل شهادت: نقده کردستان

سخنران: خانم باقری

مداح: برادر بقایی

پای صحبت های خانواده شهید:

آقا رضا ۱۸سالگی ازدواج کرد و دو دختر و یک پسر داشت 

هروقت شب بلند می شدم می دیدم داره نماز شب میخونه و همش گریه می‌کنه!

۵ روز مونده بود ماه رمضون تموم بشه ما خواهرا خواب بودیم اومد زد پشتم و شوخی می کرد گفت بلند شو من دارم میرم دلت می سوزه ها! خواهرم باهاش روبوسی کرد بعد یکدفعه بلند شدم رفتم تو کوچه همو بغل کردیم و کلی گریه کردیم

 یک روز اومدن گفتن عکس رضا رو بیارین می‌خوایم درجه شو ببریم بالا!

 در صورتی که همسایه ها و.. می دونستن رضا شهید شده جز ما

هر وقت از جبهه میومد اول میومد خونه و دیدن ما و دست پر میومد

خواهرش کوچک بود رفته بود خونه رضا . روسری سرش نبود ، رضا یه کشیده زده بودش بخاطر حجابش! و خواهرش شروع می‌کنه گریه رضا بغلش می‌کنه میبردش بازار براش چیزی میخره تا جبران کنه خواهرش میگه اون تو گوشی خیلی مزه داشت! و باعث شد هیچوقت حجابم از سرم نیفته!

بعدشهادتش خواهرش خواب میبینه رضا رو کفن کردن بهش میگه داداش بیا جلو ببوسمت . رضا میگه امام زمان اجازه نمی‌ده!

آرپیچی زن بود و داوطلب ، اول رفت کردستان تیر رگباری خورده بود و یک تیر خلاص به قلبش زده بودن و در نقده به شهادت رسید 

برشی ازوصیت نامه شهید؛

...ما که می خواهیم دیر یا زود به نزدخداوند برگردیم پس چه بهتر که در راه خدا 🌺شهید🌺 شویم

👈ما باید راه شهیدان را ادامه دهیم

در تشییع جنازه ام چشمان مرا باز بگذارید تا منافقین کوردل بفهمند راهی که رفته ام «آگاهانه» بوده است

و هیچ وقت امام را تنها نگذارید!

از دختران خواهش می کنم* حجاب* خود را حفظ کنند و تا آخرین قطره خون از*ولایت فقیه *دفاع کنند

 و ابرقدرت های شرق و غرب بدانند که اگر ما را تکه تکه کنند باز تکه تکه های ما فریاد می زنند

« استقلال آزادی جمهوری اسلامی»